خب ... بزارین اینجوری شروع کنم 
که چرا بحث من و فکوس اصلی صفحه وبلاگ من روی "گذشته" ست؟
هممون خوب میدونیم که هر کسی گذشته خاص خودشو داشته و اتفاقات و درد های گذشته ی اون شخص
برای خودش سخت ترین درد دنیا ست و روی زندگیِ حالش تاثیر زیادی داشته و داره.
این مسئله درمورد منم صدق میکنه و منم فکر میکنم دردم و گذشتم بدترین گذشته و درد دنیاس.
راستش من با خیلیا درباره مشکلات زندگیم صحبت کردم و در اخر با جمله ای که هممون باهاش اشنا هستیم
مواجح شدم
"به گذشته فکر نکن ، همچیز درست میشه" و از این دسته مزخرفات که من هیچ اعتقادی بهشون ندارم.
از نظر من گذشته تنها شناسنامه برای خود فردِ تا گه گداری بهش سر بزنه و ببینه با خودش 
چند چنده.
ولی ... ولی... برخورد من با گذشتم یه کم غیر عادیه و اگه کسی دلیل این برخوردو ندونه %100 میگه این یارو 
دیونس، عقل نداره ، اگه دیگه واقعا این چیزارو نسارم نکنه پس قطعا مشکل از طرفه ... 
راستش من به گذشتم سر نمیزنم بلکه
با گذشتم تو زمان حال زندگی میکنم
خیلی از وسایلی که به طور روزمره ازشون استفاده میکنم نمادی از یک 
اتفاق بزرگ تو زندگیمه
مثلا 
سیگار تو زندگی من نماد جداییِ
خلاصه که اینارو گفتم که یکم با عقایدم و دلیل ساخت این بلاگ اشنا بشین 
راستی 
اهل چوس ناله و اینجور چیزا نیستم 
فقط گذشته ای رو تعریف میکنم که هر کسی میتونسته به جای من تو اون شرایط باشه